میخواند و من گریه میکنم، مچاله میشوم، دلتنگ میشم و همزمان احساس میکنم زندهام...حالا نشستهام توی صحن و جان دادهام به کسی که از نور میخواند...و حس میکنم که مدینهام،مکهام،مشهدم،کربلایم،کاظمینم،سامرایم...پ.ن برای آن مرد: در این تاریکیِ تردید،بیا آیینِ اصل آور... بخوانید, ...ادامه مطلب
دهانم بسته است. امروز که گفتم این هفته در سکوت فرو رفته بودم بغضم ترکید. بغضم ... که نمیدانستم هست..., ...ادامه مطلب
فکرش هم، خیالش هم...من الظلمات الی النور...نور الف و لام دار که فقط مخصوص تو است...کشمکات...حالا عزم،خدایا...میشود زنده بمانم تا یکشنبه؟و ببینم نور را... بخوانید, ...ادامه مطلب