میخواند و من گریه میکنم، مچاله میشوم، دلتنگ میشم و همزمان احساس میکنم زندهام...
حالا نشستهام توی صحن و جان دادهام به کسی که از نور میخواند...
و حس میکنم که مدینهام،مکهام،مشهدم،کربلایم،کاظمینم،سامرایم...
پ.ن برای آن مرد: در این تاریکیِ تردید،بیا آیینِ اصل آور...
حس از نو...برچسب : نویسنده : faarda بازدید : 50