مشقِ محسن

ساخت وبلاگ
تنت شهید شد

سرت شهید شد
و تمام عضوهای پیکرت شهید شد...
آه پیکرت...

چه شد؟
مثل لاله ها
زیر دست و پا...
مثل شعرهای توی روضه ها
شهید شد...
آه...

حرف روضه شد

باز هم همان سکانس 

توی دشت، پستی و بلندی و غروب و سر...
جان به سر رسید

بازهم، ماجرای دیگری به سر رسید 

هم زمان،در سکانس صحنه ای در هزار سال قبل 
قصه توی قتلگاه هم به سر رسید...
کاش یک نگاه
از هزار سال قبل
می رسید
ناگهان
چشم های تو، توی صفحه های ما ...
رو به روی ما و دیگران
نه،همین نبود،نه
چشم های تو
از هزار سال قبل
از مسیر قافله،هم مسیر نیزه ها...
از سفر رسید

پ.ن:چقدر خلوتی اینجا رو دوست دارم 

حس از نو...
ما را در سایت حس از نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faarda بازدید : 129 تاريخ : چهارشنبه 5 مهر 1396 ساعت: 8:34