۱.میخواستم از تو بنویسم،به زبانی دیگربا لحنی دیگر.اما آخرش به این رسیدم: نشود فاشِ کسی آنچه میانِ من و توست...
فقط دوست دارم برای ف از فکرهایم راجع به این مسئله بگویم و شاید هم ز.
۲.فکر میکردم همه چیز با هم قاطی میشه.اما نشد.
۳.کنارش نشستم و ازم خواست شعر قبل از خواب را براش دوباره بخونم تا بیخوابی که به سرش زده دوباره چشمش گرم یشه و بخوابه.من کنارتم رفیقجان!
حس از نو...برچسب : نویسنده : faarda بازدید : 77