کتاب اول؛ مثل نهنگ نفس تازه می‌کنم

ساخت وبلاگ

چرا خوندمش؟هم مدتی توی روزگار قبلی، پیج نویسنده‌ش زپرو دیده بودم و به نظرم آمده بود نوشته‌هاش عمق داره.

هم به نظرم زنانه بود رمان.

اینها حس و نظر قبلی من بود به کتاب و نویسنده قبل از خوندن.

و اما بعد! نسخه‌ی الکترونیک حدود ۲۵ تومن (دقیق یادم نیست) از طاقچه‌ خریدم،حدود ۱۴۴۰ صفحه!

و نسخه‌ی چاپی ۱۶۰ هزارتومن، (خوشحالم که نخریدمش)

از زبون یک مادر نوشته شده بود.یک زن بی نهایت فعال، که فعال بودنش اونقدر قابل باور نبود که بچه‌دار می‌شه و تغییری که با بچه‌دار شدن دچارش میشه و این چقدر طول می‌کشه تا به پذیرش برسه.

خیلی قسمت‌ها و حس‌هاش رو ممکن بود به خاطر ایرانی بودن کتاب بتونیم فهم کنیم و هم حس بشیم باهاش.یا شاید جاهاییش رو با تجربه‌ی زیسته بتونیم پیوند بدیم.

مثل سختی‌های بارداری،حس غربت،هم‌فهم نبودن با همسر در مسائل کودک و ...

این‌ها موضوعاتی بودن که کتاب بهش پرداخته بود.

انگار زن و مردی که فقط فعال اجتماعی و با عقاید مذهبی و سیاسی مشترک بودن رفته بودن زیر یک سقف‌.نه سقف تشکل دانشجویی بلکه سقف زندگی مشترک!

و این رو من توی دوستانم دیدم.

و این رو هم دیدم که حرف نزدن زوجین با هم که خیلی خوب توی کتاب به تصویر درش آورده بود چقدر دور می‌کنه طرفین رو از هم.

و شاید یک بخشیش به فرهنگ ما برمی‌گرده.که کلا فهم رو به عهده‌ی طرف مقابل توی ارتباط می‌گذاریم.

کتاب می‌تونم بگم موضوع خوبی داشت.

پرداختش به موضوع از نظر ادبیاتی بسیااااار ضعیف بود‌

توی کل کتاب یک جمله‌ش هم یاد من نمونده.یک عبارت ادبی قشنگ توش نبود.از خیلی جاهاش رد می‌شدم چون حوصله سربر و تکراری بود و اصلا مهم نبود از دستش بدی.

نسخه‌ی الکترونیک طاقچه،ویراستاری ضعیفی داشت،خیلی جاها معلوم نبود دیالوگ مال کدوم شخصیت کتابه.

خیلی شعاری و کلیشه‌ای نوشته شده بود.

خیلی جاها به اصطلاح گم شده بود توی داستان.یعنی به خاطر پرداخت یک‌سری جزئیات یک سوال‌هایی برای آدم ایجاد می‌شد در مورد اصل داستان که اون‌ها بی جواب می‌موند.

مثل رشته دانشگاهی طرفین،بیماری پدر امیریل،

و یک چیزی که در لایه گم بود توی داستان،این بود که زن داستان قبل از بارداری هنرمند بوده،

و هنر چیزی نیست که با بارداری حتی ناخواسته از بین بره توی آدم.ارتباط با کودک هنر رو زنده می‌کنه‌.

به نظرم شخصیت زن قبل از بارداری شخصیت آشفته‌ای بوده‌. از هر دری سخنی‌ بوده.

می‌خواسته تنوع تجربه رو نشون بده ولی طبیعتا تجربه‌های زیاد گذشته که پوچ نمی‌شن،بالاخره یک جایی به درد می‌خورن.

تناسب زمانی داستان هم یک جاهایی هماهنگ نبود انگار‌.آدم گم می کرد که الان چندسال گذشته‌.بچه چرا بعد این همه وقت یک سالشه؟:)

در مجموع خوندنش من رو خسته کرد‌ و حس خاصی نداشت.از اون کتاب‌هاییه که عنوانش گولت می‌زنه ولی عمقی نداره. تهش خیلی پیام گل‌درشتی بود که زنه ۴ تا بچه‌یا سه تا بچه داشت.

و خوندنش رو پیشنهاد نمی‌کنم.

حرف کتاب خیلی کمتر از این تعداد صفحات بود.

حس از نو...
ما را در سایت حس از نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faarda بازدید : 71 تاريخ : شنبه 19 فروردين 1402 ساعت: 22:34