امشب جان خسته و روح و حسهای درهم ریختهام را برداشتم و آمدم لب حوض توی حرم نشستم.
من حرفی ندارم.آرزوهای در دلم را او که باید میداند.
من کجای دنیا این ارتباط را تجربه میکردم حسینجان اگر تو را نداشتم؟
دریای بیکرانِ هستی...
پ.ن:او در دل است و هیچ دلی بیملال نیست...
حس از نو...برچسب : نویسنده : faarda بازدید : 49